آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)آرشيدا (عشق ماماني و بابايي)، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دختر بی نظیرم آرشیدا

اندراحوالات آرشیدا جونم

عزیز  دلم روز به روز داری شیرین تر میشی با اون شیرین زبونی هات :  قند عسلم وقتی بهت میگم بشمار میگی : ی ک (yak) (عدد یک رو خیلی بامزه میگی ) ، دو ، سه ، چهار ، پنج ، شش ، نه ، ده ، یازده (گاهی وقتا میگی )، دوازده ولی هر کاری میکنیم هفت و هشت نمی گی   اشکال مختلف مثل دایره و مثلث و مربع و خط میشناسی وقتی برات میکشیم اسماشون میگی   دختر نازم برای شب خوابوندنت خیلی دردسر داشتیم  باید کلی تو تاب تکونت میدادیم  یا روی پا میذاشتیمت (نزدیک 2 ساعت طول می کشید) تا خواب بری حدوداً من و بابایی ساعت 1:30و 2:00  می خوابیدیم  ولی نزدیک 2 هفته سعی کردیم ساعت 10 تا 10:30 خاموشی بزنی...
24 آذر 1392

دو سالگی آرشیدا جونم

دخترم  امروز وارد 24 امین ماه زندگیت شدی چقدر شیرینه تجربه با تو بودن و شاهد بزرگ شدن تو  بودن و لحظه های زندگی رو با تو گذروندن عزیزترینم  2 سال است که با آمدنت به زندیگمان شوری دادی وصف نشدنی و عشقی در وجودمان ریختی تمام نشدنی..............   با هر نگاهت،با هر تبسمت،با هر کلامت ، با هر گریه ات اوج میگیریم در آسمان آبی زندگیمان. عزیز دلم ، قند عسلم اگه تمام  واژ ها ی زیبای دنیا رو نثار تو کنم  باز هم کمه . با تمام وجود دوستت دارم ...
18 آذر 1392
1